samedi 13 octobre 2012

گزارش تصویری - آثار هنری محمد نوریزاد در زندان


گزارش تصویری - آثار هنری محمد نوریزاد در زندان


نام اثر: میلاد سنگ
درباره اثر:
این اواخر در زندان اوین، هر روز، دو روزنامه ی رسمی کشور، کیهان و اطلاعات را برای من می آوردند. تنها بودم. و باید از این تنهایی به در میرفتم. چگونه؟
با خلقِ "انسان گونه ای که خود را از دلِ سنگ بیرون میکشد."
من پیش از آن، هیچگاه دست به ساخت مجسمه نبرده بودم.
زندان، و شرایطِ دشوار آن، مرا به انجماد میخواند و من اصرار داشتم از این سنگوارگی خروج کنم.
یک روز به ذهنم رسید که روزنامه ها را ریزریز کنم و در سطل زباله بریزم و بر ریزه های روزنامه آب بریزم. با ریزه های خیس خورده ی روزنامه که نمیشود چیزی ساخت.
پس با یک فرچه افتادم به جان آنها و ساییدمشان. تا این که خمیر شدند.
به تجربه دریافتم که خمیر کاغذ، چسبندگی ندارد.
نانِ صبحانه ام را نصف کردم و خیس کردم و به خمیر کاغذ افزودم.
چسبندگی پیدا شد.
ابتدا یک اسکلت داخلی برای مجسمه ای که در خیال داشتم و طرحی از آن را روی کاغذ آورده بودم، ساختم.
اسکلت داخلی مجسمه، از فیبرهای چوبی و یک بطری نوشابه بود که آن را از وسط نصف کردم. تا هم خمیر کمتری مصرف شود و هم مجمسه، بعدها شکسته نشود.
اسکلت را بر لبه ی یک پنجره نهادم و بر او خمیر فشردم.
کار، رفته رفته شکل گرفت: انسانی که با تلاش و زور، میخواهد خود را از نیم تنه ی پایینی اش که سنگ یا چوب است، بیرون بکشد.
خشک شدن این مجسمه، خیلی طول کشید. زمستان بود و برف زیادی باریده بود. همین سرما، اجازه نمیداد مجسمه زود خشک شود.
بعد از بیست روز، سرانجام خشک شد.
آن را برداشتم و به رنگ آمیزی اش پرداختم.
کار که تمام شد، دیدم. «میلاد سنگ»، اسم مناسبی است برای این اثر.
من هرروز با تماشای آن ، به خود نهیب می زدم که خودت را از سنگوارگی بیرون بکش . زندانبانان تو از تو می خواهند که سنگ و سرد و بی تحرک باشی . تلاش کن و آرزوی آنان را به گور انداز. ومن، هرروز و هر ساعت، همین می کردم . من نباید سنگ و سرد می شدم. آنگونه که از من می خواستند.

Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire