samedi 13 octobre 2012



نام اثر: نام های خدا
درباره اثر:
زندانیان، حقی دارند به اسم «هواخوری».که غیر از ماه های اولِ انفرادی، کم وبیش، رعایت میشود. یکی از لحظه های خوبِ هواخوری، در زندان اوین، یافتن چیزهای تازه است.
مثل تماشای یک کلاغِ در حال پرواز بر فراز آسمانِ بالای سر.
یا یک درخت. و شاخ و برگ آن. یا بوته های علف. و خاک. و حس عبور نسیم از کنار صورت.
من اما خیلی زود از همه ی این ها، به یک مکان ویژه، دلم خوش بود. به محل ریختن زباله های یک کارگاه چوب بری و نجاری.
هر روز که نه، در هفته یکبار، تقاضا میکردم سربازان همراه، مرا به آنجا ببرند. و من، هر چه را که قابلیت خود را نشانِ من میداد، برمیداشتم و با خود به سلول میبردم.
تخته های بسیاری را –در اندازه ها و اشکال مختلف- برمیداشتم و با خود میبردم.
وسیله ای برای بُرش نداشتم. بجز چاقو. و می افتادم به جان تخته های چوب. چیزی که در زندان فراوان یافت میشود، وقت است. برای ساختن چیزی که در ذهن داشتم ،
روزها بریدم و ساییدم. مکعب های کوچک را به هم چسباندم و آنها را روی هم گذاردم.
شکلی از یک ساختمانِ نمادین پدید آمد. که از پیش، هرگز به آن نیندیشیده بودم.
کار که شکل گرفت، یک روز، احساس کردم این ساختمان، از «هویت»بی بهره است.
با نوشتن نام های خدا، به آن هویت دادم.نام های خدا، مرا با مجموعه ای از خوبی ها می آمیخت .
فهم این که: خدا فهیم وعادل ومهربان و غیور و... است،
خدا را از دوردست های ناپیدا می آورد و در سلول تنهایی درکنار من می نشاند .
مرور اسم ها و صفت های خدا ، در من شوقی شورانگیز ایجاد میکرد.بنایی که من ساخته بودم،
گویا آجرهایش از اسم ها و صفت های خدا بود . این بنا، گرچه در اثری که من ساخته بودم ، دریک شکل نمادین محدود شده بود،
اما، کل هستی، هرچه هست، همان بنایی است که آجرهایش، اسم ها و صفت های خداست. ومن در سلول خود، کل هستی را با همین اثر به تماشا می نشستم

Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire